فراموش کردم
رتبه کلی: 821


درباره من
سلام دوستان
دیوارهای دنیا بلند است ، و من گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار.
مثل بچه بازیگوشی که توپ کوچکش را از سر شیطنت به خانه ی همسایه می اندازد.
به امید آن که شاید در آن خانه باز شود، گاهی دلم را پرت می کنم آن طرف دیوار.
آن طرف حیاط خانه خداست.
و آن وقت هی در می زنم،
... در می زنم،
در می زنم،
و می گویم:
دلم افتاده توی حیاط شما ،می شود دلم را پس بدهید؟
کسی جوابم را نمی دهد..!

کسی در را برایم باز نمی کند..!

اما همیشه دستی دلم را می اندازد این طرف دیوار !همین ...

من این بازی را دوست دارم...

آنقــــــدر دلم را پرت میکنم ؛آنقـــــــدر دلم را پرت میکنم تا خسته شوند!

تا دیگر دلم را پس ندهند... تا آن در را باز کنند و بگویند :

بیا خودت دلت را بردار و برو!
سکوت محض دلم (72669 )    

دلنوشته

درج شده در تاریخ ۹۸/۰۳/۱۴ ساعت 04:48 بازدید کل: 411 بازدید امروز: 411
 

اکنون با قلبی پر از اشک و چشمی پر از احساس حاضر به ترک زمانه ای شدم که زشت هایش را زیبا و زیبایی هایش را در نمایشگر هستی به زشتی فریاد می زند . گاه دل آدمی پر است از حسرت های به باد رفته و گاه خسته از روزهای به باد داده ، اما دل را باید به دریای غیب زد و چشم ها را به روی همه چیز بست ؛ آنگاه است که میتوان لحظه ای زندگی نمود . می گویند با گذشت همه چیز حل میشود ولی من می گویم با گذشت هیچ چیز تغییر نمی کند تا دیگران نخواهند تغییر کنند ، شاید همین گذشت غرور دیگران را بیش از پیش نماید ، فقط با تغییر است که همه چیز را میتوان لباس دیگر پوشاند و سکوت تنها راهیست که غرور را در هم میشکند

همیشه مهربان بمانید حتی در غرور ، حتی در شکست و حتی در روح پر از غضب 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۸/۰۳/۱۴ - ۰۴:۴۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)