فراموش کردم
رتبه کلی: 2013


درباره من
من سعید شهابی
24 ساله هستم.
کاردان معماری و دهیار روستای گونلو
به تازگی ازدواج و صاحب یه دختر کوچولوی خوشگل و ناز شدم.
و...
نرگس
نرگس
نرگس بابایی
نرگس بابایی
مرد قصه ها(تقدیم به عاشقان مولا)
مرد قصه ها(تقدیم به عاشقان مولا)
وبسایت معمار ایرانی
سلام امروز می خوام وبسایت خودم به اسم معمار ایرانی رو براتون معرفی کنم. این وبسایت از سال 86 شروع به کار کرد.ولی به علت اینکه سرور رو جای بدی انتخاب کرده بودم و اون سرور جمع کرد و رفت وبسایت از بین رفت ولی دوباره شروع کردم تا از دوباره بسازمش. کسانی که می خوان تو بارگذاری مطالب به اسم خودشون کمکم...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۲۱ - ۱۰:۵۵ 0 نظر , 140 بازدید
سلام دوباره خدمت دوستای گلم
سلام من یه مدتی بود از دنیای اینترنت دور شده بودم که می خوام از امروز دوباره شروع کنم. ...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۲۱ - ۱۰:۵۱ 0 نظر , 139 بازدید
دکوراسیون و مدل تخت خواب بچه ها
دکوراسیون اتاق خواب بچه مدل تخت خواب اتاق بچه 2013دکوراسیون و مدل تخت خواب بچه دکوراسیون و مدل تخت خواب بچه دکوراسیون خواب بچه مدل تخت خواب بچه دک...
احمد قره داغی تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۲ - ۲۳:۵۷ 6 نظر , 666 بازدید
داستان کوتاه دوست داشتن ... ( از دستش ندین ) !
اول لایک کن بعدا بخون نظرو امتیاز یادت نره ممنون !! ! سلام دوستای خوب و گلم ، اینو حتما بخونید ، خیلی قشنگه. وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم صورتت از شرم قرمز شد و سرت رو بهزیر انداختی و لبخند زدی وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت...
llı__AmIrI-Io3eIn __ıll تاریخ درج: ۹۲/۰۲/۳۱ - ۲۳:۳۴ 103 نظر , 1171 بازدید
آهنگ زيباي تيتراژ ابتدایی سريال خط قرمز
به امید یه هوای تازه ترگفتیم از رفتن و خوندیم از سفرمی خواستیم مثل پرنده ها باشیم آسمونو حس کنیم ، رها باشیم اومدیم دلو به دریا بزنیمرنگ خورشیدو به شب ها بزنیماما نه اینجا سراب غربته سهمون یه کوله بار حسرتهاینجا فصل بی صدای قصه هاستسرگذشتی داره هر کی بین ماست.یکی از قصه ی غصه هاش می گهیکی از غربت ل...
فراموش .شده تاریخ درج: ۹۱/۱۰/۱۴ - ۲۲:۰۲ 29 نظر , 1676 بازدید
دخترکوچولوی من
دخترکوچولوی من
تصاویری زیبا از طبیعت ........
تصاویری زیبا از طبیعت ........
تقدیم به خدای مهربون
تقدیم به خدای مهربونم به نام خداوند بخشنده و مهربان پر میکشم به آسمون میون کلبه ی سپید بنده گی خدای من ببین میون این همه ستاره ها ساده ات منم ببین تنهاترین ترانه ات منم در انتظار مهر جاودانه ات منم مرا ببین که در پی نگاه عاشقانه ات منم ب...
قاصدک * تاریخ درج: ۹۱/۱۰/۱۳ - ۱۲:۱۷ 12 نظر , 111 بازدید
چگونگی انقراض نسل های ایرانی
&n...
ویتامینC تاریخ درج: ۹۱/۱۰/۱۱ - ۱۱:۱۹ 3 نظر , 433 بازدید
:. غرفه انگلیس در نمایشگاه بین المللی چین 2010 .:
این پاویون که " پاویون ایده ها" نام دارد، توسط توماس هیترویک( Thomas Heatherwick ) و استودیو هیترویک، طراحی شده است. در واقع پاویون را می توان به مثابه ساختاری تصور کرد که از تمام وجوه آن، مجموعه ای از مژگان درخشان و بلند که در انتهای هر کدام از آن ها یک منبع نوری ظریف ق...
مختاری. تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۲۵ - ۱۷:۱۶ 17 نظر , 1023 بازدید
داستان عاشقانه کوتاه 5
روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند. سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۸ - ۱۹:۲۹ 0 نظر , 372 بازدید
داستان عاشقانه کوتاه 4
مرد از راه می رسه ناراحت و عبوس زن:چی شده؟ مرد:هیچی ( و در دل از خدا می خواد که زنش بی خیال شه و بره پی کارش) زن حرف مرد رو باور نمی کنه: یه چیزیت هست.بگو! مرد برای اینکه اثبات کنه راست می گه .... لبخند می زنه زن اما "می فهمه"مرد دروغ میگه:راستشو بگو یه چیزیت هست تلفن...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۸ - ۱۹:۰۸ 2 نظر , 477 بازدید
داستان عاشقانه کوتاه 3
روزی خانمی در حال بازی گلف بود که توپش تو جنگل افتاد. او دنبال توپ رفت و دید که یک قورباغه در تله گیر کرده است. قورباغه به او گفت : اگر مرا از این تله آزاد کنی سه آرزوی تو را برآورده می کنم . زن قورباغه را آزاد کرد و قورباغه گفت : "متشکرم" ولی من یادم رفت بگویم شرایطی برای آرزوهایت ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۸ - ۱۹:۰۵ 2 نظر , 468 بازدید
داستان عاشقانه کوتاه 2
دویست و پنجاه سال پیش از میلاد؛ در چین باستان؛ شاهزاده ای تصمیم به ازدواج گرفت. با مرد خردمندی مشورت کرد و تصمیم گرفت تمام دختران جوان منطقه را دعوت کند، تا دختری سزاوار را انتخاب کند. وقتی خدمتکار پیر قصر، ماجرا را شنید غمگین شد چون دختر او هم مخفیانه عاشق شاهزاده بود. دختر گفت او هم به آن ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۸ - ۱۹:۰۳ 2 نظر , 533 بازدید
داستان عاشقانه کوتاه 1
پسری یه دختری رو خیلی دوست داشت که توی یه سی دی فروشی کار میکرد. اما به دخترک در مورد عشقش هیچی نگفت. هر روز به اون فروشگاه میرفت و یک سی دی می خرید فقط بخاطر صحبت کردن با اون… بعد از یک ماه پسرک مرد… وقتی دخترک به خونه اون رفت و ازش خبر گرفت مادر پسرک گفت که او مرده و اون رو به...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۸ - ۱۹:۰۲ 3 نظر , 544 بازدید
نرگس کوچولوی بابا
...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۸ - ۱۸:۴۸ 6 نظر , 605 بازدید
آثار تاريخي شهرستان ميانه
پیشینه و قدمت تاریخی میانه پیشینه و سابقه تاریخی شهر ستان میانه به دهها سال قبل از میلاد مسیح باز می گرددو بعضی نوشته ها سابقه تاریخی میانه را تا 720 سال پیش از میلاد نیز نقل می کنند. وجود کتیبه های آشوری و اورارتویی در بعضی مناطق آذربایجان و کشف آثار باستانی و مجسمه های سفالین در شهرستا...
تاریخ درج: ۹۱/۰۷/۰۶ - ۱۴:۰۵ 6 نظر , 1075 بازدید
عشق واقعی در حیوانات
...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۵:۰۷ 1 نظر , 516 بازدید
طلاق بدون شرح...!
...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۵:۰۵ 0 نظر , 593 بازدید
عکس مادر بزرگ جومونگ
...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۵:۰۲ 0 نظر , 1052 بازدید
کاریکاتور عاشقانه
...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۴:۵۷ 3 نظر , 2250 بازدید
عکس عاشقانه
...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۳:۱۰ 1 نظر , 1207 بازدید
بناهای تاریخی آذربایجان شرقی
بناهای تاریخی آذربایجان شرقی خانه مشروطیت: خانه کوزه کنانی ها که بعدها برای زنده نگهداری خاطرات نهفته در آن « خانه مشروطیت» نامیده شد. در سال 1247 شمسی توسط حاج مهدی کوزه کنانی ( ابوالمله ) بنا نهاده شد. به سبب موقعیت ویژه این خانه در جوار بازار قدیم...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۳۱ - ۱۲:۴۹ 6 نظر , 1221 بازدید
داستان عاشقانه‌ی یک شعر
این شعر و تصنیف زیبای اون رو همه ی ما حداقل یک بار خوندیم و شنیدیم شعری زیبا از مهرداد اوستا : وفا نکردی و کردم، خطا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بُریدی و نبریدم اگر ز خلق ملامت، و گر ز کرده ندامت کشیدم از تو کشیدم، شنیدم از تو شنیدم کی ام، شکوفه اشکی که ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۰ - ۱۸:۱۷ 1 نظر , 591 بازدید
خاطرت هست؟
خاطرت هست؟ می گفتم در قانون من چه بدانی چه ندانی، چه بخوانی چه نخوانی وقتی خون به نقطه ی جوش می رسد، ...شعر می شود... اما چند روزیست واژه ها خیال قافیه شدن ندارند! شعر امشبم تنها یک کلمه ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۰ - ۱۸:۱۲ 1 نظر , 508 بازدید
صداي پاي عشق
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, دست شو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم.اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماشدیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بودباید بهش می گف...
تاریخ درج: ۹۱/۰۶/۲۰ - ۱۸:۰۱ 0 نظر , 677 بازدید
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (0)