فراموش کردم
اعضای انجمن(447) شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عدالت و لطف خدا پیامبر اکرم : توبه زیباست ولی در جوانی زیباتر قدرت بدنی حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در جوانی بی حسین احساس پیری میکنم ارتباط با مدیریت انجمن مذهبی
جستجوی انجمن
محاسن (HajAmi )    

تورارهانکنیم تامرگ راباتشنگی بچشی (مقتل خوانی)

منبع : قدس آنلاین/کدخبر166180
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۸/۱۶ ساعت 08:57 بازدید کل: 178 بازدید امروز: 163
 

 

 

ثارالله

تو را رها نکنیم تا مرگ را با تشنگی بچشی...

چرا ریختن خونم را روا می دانید با آنکه پدرم صلوات الله علیه فردای قیامت مدافع حوش است و مردم را انچنان که شتر را از آب برانند از حوض براند و لواء الحمد در روز قیامت به دست پدرم باشد؟!!

راوی گوید: ابن زیاد اصحابش را برای جنگ با حسین (ع) فرا خواند و آنها پیرویش کردند و با آنکه سبکشان می شمردند باز هم فرمانش بردند، دین و دنیای عمربن سعد را خرید و به فرماندهی سپاه برگزیدش و او پذیرفت. عمربن سعد با چهار هزار سوار برای جنگ با امام (ع) از کوفه بیرون شد و ابن زیاد پیاپی برایش نیرو می فرستاد و تا آنکه در کربلا تا شب ششم محرم بیست هزار لشکر وارد شدند، ابن سعد عرصه را بر حسین (ع) تنگ کرد و آب را روی او و اصحابش بست و آنان را گرفتار تشنگی کرد.
امام (ع) برخاست و به قائمه شمشیرش تکیه داد، با صدای بلند ندا فرمود: "شما را به خدا سوگند می دهم آیا مرا می شناسید؟"
گفتند: آری تو فرزند رسول خدا (ص) و سبط اویی.
فرمود: "شما را به خدا آیا می دانید که رسول الله جد من است؟"
گفتند: خداوندا آری.
فرمود: "شما را به خدا آیا می دانید که مادرم فاطمه (س) دختر محمد (ص) است؟"
گفتند: آری.
فرمود: "شما را به خدا آیا می دانید که پدرم علی ابن ابیطالب (ع) است؟"
گفتند: آری.
فرمود: "شما را به خدا آیا می دانید که جده ام خدیجه (س) دختر خویلد اول زن مسلمان امت است؟"
گفتند: آری.
فرمود: "شما را به خدا آیا می دانید حمزه سیدالشهداء (ع) عموی پدرم است."
گفتند: چنین است.
فرمود: "شما را به خدا می دانید جعفری که در بهشت توان پرواز دارد عمویم است."
گفتند: خداوندا بله.
فرمود: "شما را به خدا آیا می دانید که این شمشیر رسول الله (ص) است که آن را آخته ام و در دست دارم."
گفتند: بله.
فرمود: "شما را به خدا آیا این عمامه رسول الله (ص) است که بر سر دارم؟"
گفتند: آری.
فرمود: "شما را به خدا آیا می دانید علی (ع) اول انسانی است که ایمان آورد او که علمش از همه فراگیرتر و حلمش از همه برتر بوده و اینکه او ولی هر مومن و مومنه می باشد."
گفتند: خداوندا آری.
فرمود: "پس چرا ریختن خونم را روا می دانید با آنکه پدرم صلوات الله علیه فردای قیامت مدافع حوش است و مردم را انچنان که شتر را از آب برانند از حوض براند و لواء الحمد در روز قیامت به دست پدرم باشد؟!!"
گفتند: همه اینها را می دانیم و تو را رها نکنیم تا مرگ را با تشنگی بچشی.
چون خطبه امام (ع) را حضرت زینب (س) و زنان بشنیدند، گریستند و نوحه و ندبه کرده و تپانچه بر چهره نواخته صداهایشان به ناله بلند شد.
امام (ع) برادرش عباس (ع) و فرزندش علی (ع) را به سویشان فرستاد و فرمود: "آنان را به سکوت فرا خوانید قسم به جانم که چه گریه ها در پی دارند".
راوی گوید: نامه ابن زیاد به عمربن سعد رسید که وی را تحریض به جنگ و شتاب در آن و از تاخیر در جنگ بر حذر داشته که ابن سعد و لشکر به سوی حسین (ع) یورش بردند و شمرابن ذی الجوشن لعنه الله علیه پیش تاخت و ندا در داد که خواهرزاده های من کجایید؟ عبدالله، جعفر، عباس و عثمان.
حسین (ع) به فرزندان ام البنین (س) فرمود: "اگر چه فاسق است اما پاسخ دهید".
فرزندان ام البنین (س) فرمودند: چه کار داری؟
گفت: ای خواهرزاده هایم، شما در امانید خود را با برادرتان به کشتن ندهید و ملازم خدمت یزدیابن معاویه امیرالمومنین (ع) باشید.
عباس ابن علی (ع) ندا در داد و فرمود: دستهایت بریده و امان نامه ات ملعون بادا، ای دشمن خدا، ما را می خوانی که برادر و سرورمان حسین ابن فاطمه (ع) را رها کرده و در خط مطرودان و ملعونان فرزندان ملائمین خدا در آییم.
شمر با حالت خشم به لشکرش برگشت.

*برگرفته از ترجمه لهوف سیدابن طاووس*

این مطلب توسط موسی اصلانی بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۲/۰۸/۱۷ - ۰۰:۲۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)