می توان از دیوار سست عقاید گذشت
می توان از قید و بند نترسید گذشت
می توان از ریسمان کهنه ی این زندگی
وز میان جاده ی رویا خندید گذشت
می توان از نو ساخت بودن و آزادگی
از شکست نافرجام و تهدید گذشت
می توان ایستاد و برید ، طناب رسم قدیم
در نبرد بیهوده ی آئین ، نرنجید گذشت
کی توان از فکر ها شدند زنجیری بر دست و پا
با تأمل پاره کرد و در نبر دید گذشت
می توان رفت و نکرد نگاهی بر پشت سر
رو به خورشید در دل شب، رهنوردید گذشت
می توان ایستاد و ایستادگی کرد مانند کوه
در میان رود آرزو، همچو ماهی غلطید گذشت
می توان با نگاه تازه ای جان داد بر زندگی
با دلی از مهر ، غم را بر شادی بخشید گذشت
تقدیم به .........................