به نام اهورا مزدای پاک
آيندگان از خود خواهند پرسيد: چه شد پس از آن كه روشناي صبح يك
بار بردميده بود ما ديگر بار مجبور شديم در ظلمات روزگار بگذرانيم؟
کتاب « وجدان بیدار»، سرگذشت زندگانی یکی از مردان سدهی شانزدهم میلادی است که ارج و قدرش حتّی تا به امروز ناشناخته مانده است. او در آن عصر ظلمت، در بحبوحهی جنبش اصلاح دینی، علیه دنیاپرستی پاپها و سلطنت ظالمانهشان صدای خود را بلند میکند و با ایمان آهنین، خواستار اجرای تعالیم واقعی مسیح میشود و به دفاع از ارزشهای جاودانهی الاهی میپردازد. نام او را حتّی روشنفکران غربی نیز نشنیدهاند و نمیشناسند. نام او، «سباستین کاستِلیو» است …
«سباستین کاستلیو»، بزرگمرد قهرمان داستان، اما خواستار بازخوانی آموزه های دین و راه یافتن به حقیقت آنهاست. او اگرچه فکر خود را بی عیب و نقص نمی داند، اما از جوانی به فکر ایستادگی علیه دنیاپرستی پاپ هاست و ظلم و جور آنها را که رنگ و لعاب دینی گرفته بر نمی تابد.
کاستلیو معلمی است فقیر که از همان آغاز به فرجام خود در مبارزه با قدرت استبدادی آگاه است چرا که با دستی تهی مقابل کالونی ایستاده است که با قدرت سازمان دهی خود همه شهر را یکسره فرمانبردار کرده بود. اما روشنگری آغاز میکند.
توماس مان، نویسندهی آلمانی نیز پس از خواندن«وجدان بیدار»، دربارهی او به اشتفان تسوایگ مینویسد:
«من دربارهی کاستلیو هیچ نمیدانستم، و از شما به خاطر آشنا کردنم با او سپاسگزارم. با او، من دوست تازهای در اعماق تاریخ برای خود یافتهام.»
در رمان وجدان بیدار به جنبه ای پنهان و دردناک از تاریخ روشنگری در اروپا اشاره می کند: کالون که خود پیشتر نهضتی آزادی خواهانه علیه سلطه کلیسای کاتولیک شکل داده بود، خود به شکلی تازه به سرکوب آزادی ها می پردازد و از قضا همانند پاپ، همگان را وادار به اعتراف به ایمان می کند و در غیر این صورت تهدید به تبعید. در نظامی که او شکل داده، همه متهم اند، همه باید منتظر هجوم ماموران حکومتی برای تفتیش عقیده باشند و همه به طور منظم باید به بازجویان جواب پس دهند. شکنجه و اعتراف گیری در این نظام همچنان رواج دارد و هنر و زیبایی، دشمن کالون و دشمن خدا قلمداد می شود.
کالون که استاد اخلاق است، ناگهان احساس می کند که وظیفه دارد مردم را تربیت و هدایت کند، و در این مسیر هر ناروایی را روا می شمرد. زندانی یا تبعید کردن مخالفان و شکنجه ی آنها برای اعتراف، ضرورتی گریزناپذیر می شود. آزادی اندیشه که نقطه شروع حرکت او و یارانش بود، اکنون که آنها به قدرت رسیده اند، ممنوع می شود و دورانی شاید سیاه تر از قبل آغاز می شود.
پاسداران حکومت کالون نه فقط از دعاهای حفظ شده و حضور مردم در مجالس مذهبی می پرسند، بلکه حتی لباس زنان را هم اندازه می گیرند تا کوچک و بزرگ نباشد، و همچنین موی آنها را، و نیز بر ترانه های شاد و ممنوعی نظارت می کنند که شاید مردم در خیابان بخوانند. از همه می خواهند که جاسوسی یکدیگر را بکنند، و فی الجمله شهر پر از آزادی را یکباره و به طرزی باورنکردنی، زیر سقفی از استبداد و خودکامگی دینی می برند؛ و این چیزی نیست که سباستین کاستلیو، آن را برتابد. او می خواهد از آموزه های دین خدا قرائتی راستین ارایه کند که با آن مردمان را تحقیر نکنند و ظلم و استبداد را با دین پیوند ندهند…
اشتفان تسوایگ، خالق «وجدان بیدار» نویسنده سرشناس آلمانی زبان و اتریشی تبار، به روایتی، پس از گوته، پرخوانندهترین نویسندهی آلمانیزبان است. وی اتریشی است. اتریش با همهی کوچکی، کشوری است که در دوران اخیر نامآوران بزرگی در قلمرو هنور و اندیشه و علم به جهان عرضه کرده است. اشتفان تسوایگ یکی از همانهاست. وی در سال 1881 میلادی در وین زاده شد. آنجا به دبیرستان رفت و از دانشگاه وین درجهی دکترا گرفت. آثارش مجموعهای وسیع را از رمان، نمایشنامه، مقالات، شعر، نقد، و پژوهشهای تاریخی در بر میگیرد. بیشتر آثار او مضمونی عمومی و جهانشمول دارند. وی در مقام یک «اروپایی واقعی»، مرزهای ساختگی را به رسمیت نمیشناخت و بین انسانها، جز تفاوتهای معنوی و فرهنگی، تفاوتی قائل نبود.