خسته شدم از بس دنبال انسانیت گشتم
خسته شدم از بس دیدم ادما به خاطر 10هزارتومن رفیق صمیمیشون میفروشن،خسته شدم از بس دیدم ادما به جز پول و قدرت هیچ هدف دیگه ای ندارن.در این روزگار که ادمفروشی شده افتخار،ضعیفکشی شده زرنگی،چاپلوسی و تملق شده اینده نگری چگونه میتوان زیست؟تاکی به امید فردای روشن روزها رو تحمل بکنیم؟
تا کی باید گریه ی فرشته ها رو دید وبی تفاوت از کنارشون گذشت؟
بعضی وقتا از ادم بودن خجالت میکشم...
وقتش نشده که همه نگرشمون به زندگی وادماش عوض کنیم؟چندتا دل دیگه رو باید بشکونیم تا به خودمون بیایم؟
یک لحظه سکوت.....
سکوتی با تفکر......
الان وقت تصمیم است از چیزی نترسیم و به زندگی زیبا نگاه کنیم و مشکلاتش چکش مسگر ببینیم که داره به ما صبوری،استقامت و ارزش هدیه میکند.