فراموش کردم
رتبه کلی: 581


درباره من

چله کوچکه ، چله بزرگه ،سرماپیرزن

درج شده در تاریخ ۳/۰۹/۱۹ ساعت 05:11 بازدید کل: 7 بازدید امروز: 7
 

چله کوچکه ، چله بزرگه ،سرماپیرزن

ضمن درود به یکایک دوستان فهیم و بزرگوار ایرانی ، استدعا میکنم پس از خواندن در نشرش اهتمام ورزید ،
« خودم برای خودم وبرای شما »


کمتر کسی از ماها داستان دوازده برادر و ننه سرما و چله بزرگ و چله کوچیکه رو برای بچه‌ها و نوه هایش تعریف می‌کنه .

متن زیر را بخوانید و به اشتراک بگذارید، تا نسل امروزمون هم
اینارو یاد بگیرن

چله‌ی بزرگ ...
چله‌ی کوچک ...
چارچار ...
سده ...
اَهمن‌وبهمن ...
سیاه‌بهار ...
و سرماپیرزن ...

زمستان به دو بخش تقسیم میشه :
چله بزرگ(چله کلان )
چله کوچک (چله خرد )

_ چله بزرگ از
( اول دی ماه تا دهم بهمن ماه)
وچهل روز کامل می‌باشد .

_ چله کوچک از
( یازدهم بهمن تا پایان بهمن ماه  )
و 20روز کامله

وبه همین دلیل چون 20 روز کمتر است ؛چله کوچک نامیده شده است .

غروب آخرین روز چله بزرگ ( جشن سده) برگزار می شده
و مردم دور هم جمع می شدند درقدیم واز این جشن لذت می بردند ودر نهایت با برپایی آتش و خواندن شعر و پایکوپی بدور آتش، سده را جشن
می گرفتند.

این دو برادر
( چله بزرگ وچله کوچک )
در هشت روزی که در کنار همدیگر هستند آن 8 روز را ( چار چار)
می نامند .
به چهار روز آخر چله بزرگ و چهار روز اول چله کوچک« چار چار» می گویند.

پس از چار چار نوبت به
« اهمن و بهمن» پسران پیرزن
(ننه سرما ) می رسد
که خودی نشان دهند.

10 روز اول اسفند را (اهمن )
10روز دوم اسفند را ( بهمن)
می گویند .

واین 20 روز ممکن است
آنقدر بارندگی باشد که این دوبرادر به دوچله طعنه بزنند .

با توجه به شعری که قدیمی های نازنین می خواندند::
(اهمن وبهمن ،
آرد کن صدمن ،
روغن بیار ده من ،
هیزم بکن خرمن،
عهده همه بامن )

تا اینجا 20روز از اسفند به نام اهمن وبهمن نامگذاری شده اند .

می ماند 10 روز آخر اسفند ماه که :
5 روز اول( سیاه بهار ) نام گرفته وشعری هم که قدیمی ها میخوانند :

سیاه بهار شب ببار و روز بکار
از این شعر هم مشخص می شود
در این ایام شبها بارندگی فراوان
بوده وروزها کشاورزان مشغول
کشت وزراعت بوده اند ،

5 روز آخر هم (سرماپیرزن) نام گرفته است که در این روزها آسمان گاهی ابری گاهی آفتابی ،گاهی همراه با باد واکثر اوقات از آسمان تگرگ می بارد ؛
که قدیمی های دل پاک، براین باور بودند که گردنبند پیرزن پاره شده ومُهره‌های آن به زمین میریزد.

حیف است بچه های ما اینها را نشنوند و این قصه ها از صفحه روزگار محو شود.........

سپاسگزارم از انتشار این نوشته خصوصآ دربین فرزندان خودتان و سایر جوانان فامیل و نوجوانان و جوانان این مرز و بوم ........

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۳/۰۹/۱۹ - ۰۵:۱۱
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)