فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 156


درباره من
ماییم و نوای بی نوایی

بسم ا.. اگر حریف مایی


وستا آسایش (vasta )    

داستان کوتاه

درج شده در تاریخ ۹۵/۰۳/۰۵ ساعت 22:26 بازدید کل: 233 بازدید امروز: 233
 

پنج سالم بود
خواهرم مرا در کمد انداخت و در را قفل کرد
به او فحش دارم و با خود فکر کردم:او بی رحم ترین خواهر دنیاست!

در تاریکی گریه کردم...بیهوش شدم...به هوش که آمدم
سربازان خواهرم را کشته بودند!

#احسان_افشاری

این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)