ما گاهی فراموش می کنیم که
برای چه از عدم تا به اقلیم وجود، این همه راه آمده ایم.
ما به ضیافت هستی دعوت نشده ایم
تا با خود جمع کنیم و ببریم،
بلکه آمده ایم تا ببخشیم و خود را پیدا کنیم.
آمده ایم تا عشق را،
امید را دوستی را و ...
لاهوتیان
تاریخ درج:
۹۶/۰۵/۲۰ - ۱۳:۵۷ 22 نظر , 422
بازدید
دختری از کوچه باغی میگذشت
یک پسر در راه ناگه سبز گشت
در پی اش افتاد و گفتا او سلامبعد از ان دیگر نگفت او یک کلام
دختر اما ناگهان و بی درنگسوی او برگشت مانند پلنگ
گفت با او بچه پروی خفنمی دهی زحمت به بانویی چو من؟
من که نامم هست آزیتای صدرمن که زیبایم مثال ماه بدر
من که در نبش خیابان بهارمیکن...
صادق-1997
تاریخ درج:
۹۴/۰۹/۲۳ - ۱۷:۱۴ 18 نظر , 598
بازدید
همیشه انسانها در انتخاب زندگی دو راه دارند.راه اول راه ساده و بدون دغدغه همرا ه با گذران عمرکه همه آنرا نمی پسندند.دوست دارند راه دوم راه پر مخاطره همراه با تلاش و فعالیت راانتخاب کنند کمتر کسی دوست دارد راه دوم را در نظر بگیرد چرا که راه ساده ای نیست.نسبت به پدیده های اطراف باید عکس العمل ن...
هرچه ما را لای منگنه بگذارند.هر چه ما را اذیت کنند.هرچه از ما بال وپربچینند.هر چه مارا در گنج خلوت محبوسم کنند.تازه به خود می آیم واستعداد هایم شکوفا می شود.در جایی که ندای دلسوزی تورا نشنوند در جایی که ارزش کار تورا ندانند.مسخره کنند.آنوقت خواهی دید آن بالا یکی هوای تورا دارد.از پیچ وخم ج...