کاش به تو رازمو نگفته بودم
کاش شبا هم،یک کمی خفته بودم
کاش که به دنیای خیا لی تو
هیچی نیومده، نرفته بودم
خیال میکردم که تو مثل قلبم
دل داری توی سینه ات ، قشنگم
تو که به حرف دل نمیشی عشقم
پس نمیخواد بگی که کشکه عشق هم
من که بگم هرچی تو باز میخندی
باز نمیای که دل به ما ببندی
قربون اون صدات بشم الهی
پس کی میای بگی که روبراهی؟
پس کی میخوای بگی همونم همون
طالب عشقتم میخوامت بمون
پس کی میخوای دستای مهربونت
برای عشق بچرخه اون زبونت
پس کی میای؟ چشای من سیاه شد
زیر چشام گودی مثل راه شد
هر چی بگم ،بازم دلم براهه
تا تو نیای چشام همیشه آهه
لطفی کن و فقط تا وقتی که من
نمرده ام زود بیا تو، مرگ من
نویسنده: سعید غمخوار - ۱۳٩۱/٢/۱