احساس من از عشق همان هست هنوزم
در سینه ی ما دل نگران هست هنوزم
در خانه ی ما شور به مهمانی شب بود
احساس ِزلالی که نشان هست هنوزم
آنروز که رفتی غم ِ تو آتش ِ جان شد
دل در تب ِ این سینه فغان هست هنوزم
دلتنگی ِ من با غم ِ آن چهره چنین شد
با دل چه کنم ،تنگ ِجهان هست هنوزم
هر سا یه سیاهی که خرامید نگاهم
با غصه بگوید که همان هست هنوزم