خری امد به سوی مادر خویش...که ای مادر مرا رنجم دهی پیش
برو امشب برایم خواستگاری...گر کره خرت رادوست داری
خرمادرگفت ای کره خر....دوستت دارم بهتر ازجان
خرک پاشدوجفتکی زد...کمی عرعرنمودوجفتکی زد
گفت مادر به قربان نگاهت....به قربان چشمان سیاهت
خرهمسایه را عاشق شدم من...به زیبایی نباشد مثل او خر
خرمادر بگفتا پالن به تن کن....بزرگان محل را تو خبرکن
همه خرها ریختن تو طویله ... همانطور که رسم است درقبیله
تو ای دوشیزه خانم یال طلایی...به عقد این خرمادرمیایی
میان جمعیت خری نداداد...عروس رفته یونجه بچیند ازباغ
به امید خوشی وشادمانی....برای این دو خردرزندگانی