فراموش کردم
اعضای انجمن(187) ارتباط با مدیریت انجمن طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی میانالی از نگاهی متفاوت طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
کمال شاهمرادی (kamal739 )    

آوردهاند که شیخ جنید بغدادی، به عزم سیر، از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او.

منبع : http://old.ido.ir//a.aspx?a=1387012603
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۹/۲۶ ساعت 22:17 بازدید کل: 66 بازدید امروز: 66
 

آورده‌اند که شیخ جنید بغدادی، به عزم سیر، از شهر بغداد بیرون رفت و مریدان از عقب او.
شیخ احوال بهلول را پرسید. گفتند: او مردی دیوانه است.

گفت: او را طلب کنید که مرا با او کار است. پس تفحص کردند و او را در

صحرایییافتند.شیخ پیش او رفت و سلام کرد.بهلول جواب سلام او را داد و پرسید:

چه کسی هستی؟عرض کرد: منم شیخ جنید بغدادی.فرمود: تویی شیخ بغداد که

مردم را ارشاد می‌کنی؟عرض کرد: آری..بهلول فرمود: طعام چگونه میخوری؟عرض

کرد: اول «بسم‌الله» می‌گویم و از پیش خود می‌خورم و لقمه کوچک برمی‌دارم،

به طرف راست دهان می‌گذارم و آهسته می‌جوم و در موقع خوردن از یاد حق غافل نمی‌شوم
و هر لقمه که می‌خورم «بسم‌الله» می‌گویم و در اول و آخر دست می‌شویم.

بهلول برخاست و دامن بر شیخ فشاند و فرمود: تو می‌خواهی که مرشد خلق باشی؟ 
در صورتی که هنوز طعام خوردن خود را نمی‌دانی. سپس به راه خود رفت.
مریدان شیخ را گفتند: یا شیخ این مرد دیوانه است.
خندید و گفت: سخن راست از دیوانه باید شنید و از عقب او روان شد تا به او

رسید.بهلول پرسید: چه کسی هستی؟جواب داد: شیخ بغدادی که طعام خوردن

خود را نمی‌داند.بهلول فرمود: آیا سخن گفتن خود را می‌دانی؟عرض کرد: آری. سخن

به قدر می‌گویم و بی‌حساب نمی‌گویم و به قدر فهم مستمعان می‌گویم 

خلق را به خدا و رسول دعوت می‌کنم و چندان سخن نمی‌گویم که مردم از من ملول شوند

دقایق علوم ظاهر و باطن را رعایت می‌کنم. پس هر چه تعلق به آداب کلام داشت

بیان کرد.بهلول گفت: گذشته از طعام خوردن، سخن گفتن را هم نمی‌دانی. سپس

برخاست و برفت.مریدان گفتند: یا شیخ دیدی این مرد دیوانه است؟ تو از دیوانه چه

توقع داری؟جنید گفت: مرا با او کار است، شما نمی‌دانید.باز به دنبال او رفت تا به او رسید. بهلول گفت از من چه می‌خواهی؟
تو که آداب طعام خوردن و سخن گفتن خود را نمی‌دانی، آیا آداب خوابیدن خود را

می‌دانی؟عرض کرد: آری. چون از نماز عشا فارغ شدم داخل جامه‌ خواب می‌شوم

پس آنچه آداب خوابیدن که از حضرت رسول (علیه‌السلام) رسیده بود بیان کرد.

بهلول گفت: فهمیدم که آداب خوابیدن را هم نمی‌دانی. خواست برخیزد که جنید دامنش را بگرفت و گفت:
ای بهلول من هیچ نمی‌دانم، تو قربه‌الی‌الله مرا بیاموز.

بهلول گفت: چون به نادانی خود معترف شدی تو را بیاموزم. بدان که اینها که تو

گفتی همه فرع استو اصل در خوردن طعام آن است که لقمه حلال باید و اگر حرام

را صد از اینگونه آداب به جا بیاوری فایده ندارد و سبب تاریکی دل شود.

و ادامه داد: 
در سخن گفتن باید دل پاک باشد و نیت درست باشد وگرنه هر عبارت که بگویی آن وبال تو باشد. 
پس سکوت و خاموشی بهتر و نیکوتر باشد.

و در خواب کردن این‌ها که گفتی همه فرع است؛ اصل این است که 
در وقت خوابیدن در دل تو بغض و کینه و حسد هیچ بشری نباشد.

این مطلب توسط جلال علی اصغری بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۹/۲۷ - ۰۹:۰۸
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)