نه مسافرم... نه رعيت نه فقير... نه سرسپرده
نه کسي که توي خلوت حسرت کسي رو خورده
نه يه زخم بي علاجم... نه يه مرهم قديمي
ساده ام... ساده ساده...ساده و صاف و صميمي
...حتي عاشق تو نيستم... ولي شايد دل ببازم
شايدم بعدها بتونم از شبات قصه بسازم
منو خط به خط بخونم... نازنين نگامو بشناس
گاهي بدترين و گاهي مهربونترين نگاهاس
ممکنه عاشق چشمات... ميشه از تو متنفر
ممکنه اينجا بمونم... ميشه تا ابد مسافر
نه يه جعبه جواهر... نه سفال زير خاکم
خيلي وقتا پام ميلغزه... گاهي خاکي... گاهي پاکم
دنبال رفيقيم که تا آخرش بياد...
دنبال يه معجزه ام شايد از تو بر بياد
دکتر شاهکار بینش پژوه
|