 اعضای انجمن(187)
ارتباط با مدیریت انجمن
طریقه آپلود عکس ، فیلم وموسیقی
میانالی از نگاهی متفاوت
طریقه قرار دادن موسیقی و کلیپ در مطلب
جستجوی انجمن
آرشیو مطالب
مهر ۹۷ شهریور ۹۷ مرداد ۹۷ تير ۹۷ خرداد ۹۷ اردیبهشت ۹۷ فروردین ۹۷ اسفند ۹۶ بهمن ۹۶ دى ۹۶ آذر ۹۶ آبان ۹۶ مهر ۹۶ شهریور ۹۶ مرداد ۹۶ تير ۹۶ خرداد ۹۶ اردیبهشت ۹۶ فروردین ۹۶ اسفند ۹۵ بهمن ۹۵ دى ۹۵ آذر ۹۵ آبان ۹۵ مهر ۹۵ شهریور ۹۵ مرداد ۹۵ تير ۹۵ خرداد ۹۵ اردیبهشت ۹۵ فروردین ۹۵ اسفند ۹۴ بهمن ۹۴ دى ۹۴ آذر ۹۴ آبان ۹۴ مهر ۹۴ شهریور ۹۴ مرداد ۹۴ تير ۹۴ خرداد ۹۴ اردیبهشت ۹۴ فروردین ۹۴ اسفند ۹۳ بهمن ۹۳ دى ۹۳ آذر ۹۳ آبان ۹۳ مهر ۹۳ شهریور ۹۳ مرداد ۹۳ تير ۹۳ خرداد ۹۳ اردیبهشت ۹۳ فروردین ۹۳ اسفند ۹۲ بهمن ۹۲ دى ۹۲ آذر ۹۲ آبان ۹۲ مهر ۹۲ شهریور ۹۲ مرداد ۹۲ تير ۹۲ خرداد ۹۲ اردیبهشت ۹۲ فروردین ۹۲ اسفند ۹۱ بهمن ۹۱ دى ۹۱ آذر ۹۱ آبان ۹۱ مهر ۹۱ شهریور ۹۱ مرداد ۹۱ تير ۹۱ خرداد ۹۱ اردیبهشت ۹۱ فروردین ۹۱ اسفند ۹۰ بهمن ۹۰ دى ۹۰ آذر ۹۰ آبان ۹۰ مهر ۹۰ شهریور ۹۰ مرداد ۹۰ تير ۹۰ خرداد ۹۰ اردیبهشت ۹۰ فروردین ۹۰ اسفند ۸۹ بهمن ۸۹ دى ۸۹ آذر ۸۹ آبان ۸۹ مهر ۸۹ شهریور ۸۹ |
|
کاربران آنلاین (0)
| |||
ادبی
داستان کوتاه
خاطره نویسی
اشتباه فرشتگان
درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده ميشود. پس از اندك زماني داد شيطان در مي آيد و رو به فرشتگان مي كند و مي گويد : جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟ از روزي كه اين ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنميان را هدايت مي كند و...
حال... تاریخ درج:
ف طولانی بهشت، در روز قیامت یک راننده اتوبوس در جلو و یک کشیش پشت سر راننده ایستاده بودند.
نوبت راننده که رسید فرشته‌ای نگاهی عمیق به کارنامه‌اش انداخت و بهش گفت: شما بفرمائید بهشت.
نوبت کشیشه که رسید فرشته نگاهی به کارنا... تاریخ درج:
روایت میکنند روزی لیلی به همه گفت:مجنون را فراموش کردم وبه شکرانه چنین آرامشی آش پخت و همه را دعوت کرد.دوست مجنون بعد ازشنیدن خبر به سراغ مجنون رفت و... تاریخ درج:
کو اون زمانی که غرور یه مرد تاره موش بوده....
کو اون زمانی که سرخ پوستا غرورشون موهای بافته... تاریخ درج:
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
می گويند روزی مردی گندم بار الاغ خود کرد و به... تاریخ درج:
ماجرا بعد از 90 سالگي مادر بزرگ شروع شد. يه روز خواهر بزرگم متوجه شد كه مادر بزرگم با يك مرد حرف مي زند. در روز هاي بعد نوجوان ها و جوان هاي خانواده پنهاني توصيف ها و گفت و گوهاي اروتيك مادر بزرگ را گوش مي كردند. مادر بزرگ جزئي ترين مسائل را با بدون هيچ ابايي ... تاریخ درج:
قربانی ها
اطاق بزرگ بود. اتاقی بی روح . در و دیوارش سفید و خاکستری. دیوار ها تا نیمه ، خاکستری بودن و نصف دیگه تا بالای سقف سفید. ارتفاع دیوارها هم بلند بود.
رو تمام پنجر... تاریخ درج:
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.