آرامش سنگ یا برگ
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
مرد سالخورده ای از آنجا می گذشت.
او ... تاریخ درج:۹۱/۰۷/۲۹ - ۱۴:۳۳
به خاطر "میخی" نعلی افتاد
به خاطر نعلی" اسبی" افتاد
به خاطر اسبی " سواری " افتاد "
به خاطر سواری " جنگی " شکست خورد
به خاطر"شکستی " مملکتی نابود شد
و همه ی اینها به " خاطر " ... تاریخ درج:۹۱/۰۷/۲۴ - ۱۸:۵۸