ضل گرما شده ام آدمکی پوشیده
چشم من از همه بعد از گذرت ترسیدهچونکه در سابقه اش با تو فقط بد دیده
طبع گرمم شده یک قالب سردی از یخطبع سرد تو ولی در بغلی جوشیده
بسکه سرما زده از قالب فکرم بیرونضلِ گرما شده ام آدمکی پوشیده
شده ام بعد تو مانند همان سربازیکه علیه خودی از فرط جنون جنگ... تاریخ درج:۹۸/۰۲/۱۴ - ۱۹:۳۲
سراسیمه
سراسیمه ام، عشق تو توطئه ستیه خنجر که تا عمق جونم رسیدمحبت ندیدم که دلخوش بشمکه یادت جنونو به شهرم کشید
تهی میشم از هر هدف بی چشاتچرا اومدی ؟ گم شدم تو نگاتکو اون شرم بکر روی گونه هاتسفر کردنم تو خیال لبات
چه اقبال بی مصرفی داره دلیه دفتر ... تاریخ درج:۹۸/۰۲/۰۹ - ۰۵:۵۲
|