... اشکهایم هنوز جاری بودند که یادم افتاد هنوز با سینیشا احوال پرسی نکرده ام.از دیدن سر چشمه آنقدر بهت زده بودم که اصلا یادم رفته صورت سینیشا را نگاه کنم.بیست سال از آخرین دیدارم با او گذشته بود.کم کم که اشک هایم را پاک میکردم سرم را بالا میبردم تا صورت سینیشا ببینم.باور نمیکنم،تو سینیشا نیستی،تو... تاریخ درج:۹۴/۰۲/۳۱ - ۰۱:۴۴
عصر امروز پس از مدتی تقریبا طولانی (یک مقدارش که در میانه نبودم.و یک مقدارش هم که در تبعید خانه بودم) قصد میانه گردی کردم.از دیار قالا تنگسی که خارج شده و به خیابان شهید بهشتی و مسجد امام حسن که رسیدم خانه ای دیدم که تعدادی خاطره ها را در ذهنم زنده کرد.شما یادتان نمی آید،زمانی آنجا تبدیل شده بود ... تاریخ درج:۹۴/۰۲/۲۴ - ۰۰:۱۹