از دفتر خاطرات رئیس جمهور سابق
الف.راستگو
شنبه- امروز صبح رفتم از میوه فروشی سر کوچه گوجه بخرم! خودش نبود، شاگردش بود. چقدر گرون حساب کرد بی انصاف! بهش گفتم: «تا چند وقت پیش ... تاریخ درج:۹۲/۰۷/۳۰ - ۰۹:۴۸
این چند خط رو عینا از دفترم اینجا آوردم ( با کمی تغییرات و حذف اسامی وآدرس)، به تاریخ 14 مهر 92
اول و آخر متن رو حذف کردم، همه اتفاقات و شخصیت ها و زمان و ... هم واقعی هست!
************
... تاریخ درج:۹۲/۰۷/۱۶ - ۱۴:۰۲
تقریباً بیست و هفت سال قبل در یک روز گرم تابستانی بنده با چند مأمور ژاندارمری وارد شهر جیرفت شدم. در شهر هیچ‌کس را نمی‌شناختم. در ابتدای ورود، مأموران، بنده را به شهربانی جیرفت راهنمایی... تاریخ درج:۹۲/۰۷/۰۹ - ۲۱:۵۲
ادبی
داستان کوتاه
خاطره نویسی
اعضای انجمن(108)
ارتباط با مدیریت انجمن
از دفتر خاطرات رئیس جمهور سابق
الف.راستگو
شنبه- امروز صبح رفتم از میوه فروشی سر کوچه گوجه بخرم! خودش نبود، شاگردش بود. چقدر گرون حساب کرد بی انصاف! بهش گفتم: «تا چند وقت پیش ... تاریخ درج:
با یاد ربی که فراموش نکردن را باید از او آموخت
هیچگاه دوست نداشتم مطلبی... تاریخ درج:
... تاریخ درج:
این چند خط رو عینا از دفترم اینجا آوردم ( با کمی تغییرات و حذف اسامی وآدرس)، به تاریخ 14 مهر 92
اول و آخر متن رو حذف کردم، همه اتفاقات و شخصیت ها و زمان و ... هم واقعی هست!
************
... تاریخ درج:
تقریباً بیست و هفت سال قبل در یک روز گرم تابستانی بنده با چند مأمور ژاندارمری وارد شهر جیرفت شدم. در شهر هیچ‌کس را نمی‌شناختم. در ابتدای ورود، مأموران، بنده را به شهربانی جیرفت راهنمایی... تاریخ درج:
... تاریخ درج:
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات