سلام . احتضار (2) رو برای دوستانی که مطلب احتضار قبلی من ر و خوندم می نویسم . ذکر این مطالب
چیزی جز تذکر و یاد مرگ نیست . باشد که ما هم جزء رستگاران باشیم . در انتهای مطلب حقیقتی را
خدمتتون عرض می کنم .
کنار بسترش نشسته ام . و به چهره زیبای مادرم می نگرم . او ک... تاریخ درج:۹۰/۰۷/۲۹ - ۱۱:۲۳
سال ها پیش من به درمانگاهی در میانه رفته بودم.رفتن من به علت مسیله کاری بود که گفتند در اطاق دکتر منتظر بمانم تامسیول درمانگاه بیایند.
من در راهرو دیده بودم که بیماران نشسته و منتظر نوبت بودند.... تاریخ درج:۹۰/۰۷/۲۰ - ۱۵:۴۸
گفتگویی کوتاه و صمیمی در نظرات مطلب فهمیده ای 15 ساله از میانه
بین دو تن از همشهریان رخ داد که بازگوکننده خاطرات مشترک نوجوانان زمان دفاع مقدس بود. حیفم آمد این جملات و اطلاعات ارزشمند در نظرات بمانند و بهتر... تاریخ درج:۹۰/۰۷/۰۹ - ۰۲:۳۶
سلام خدمت دوستای گلم امروز میخوام این قصه را به پایان برسانم قصه ای که واقیعت داره ولی قبل از اینکه شروع به نوشتن قصه کنم چند جمله با شما سخن دارم .تا حالا به ذهنتون رسیده که چرا فقط یک هفته! مگه جنگ تحمیلی یک هفته بود درسته ما هشت سال جنگمان طول کشیدجنگی که به ما تحمیل شد به قول پرویز پرستوی ... تاریخ درج:۹۰/۰۷/۰۷ - ۱۰:۰۶
سلام به دوستان عزيز در سايت ميانالي مي خوام براتون يه خاطره از دوران پنجم ابتدايي تعريف کنم
من يک دوستي در پنجم ابتدايي داشتم که اسمش رضا فرسادپور بود يکي از اون روزها معلم ما آقاي محمدي بود يک امتحان زبان فارسي گرفت که من هم درس نخونده بودم چيزي هم يادم نبود ولي دوستم آقا رضا خونده بود من امتحان... تاریخ درج:۹۰/۰۷/۰۶ - ۱۹:۲۲