چنکه ترا دیدم و من زنده شدم بنده شدم بنده شدم بنده ی شرمنده شدم من به رخت برده شدم
بر تو گرفتار شدم ناز شدم ساز شدم عاشق پرواز شدم خاک شدم پیش تو من
ای گهرا برسوی افلاک شدم ناله شدم شکوه شد... تاریخ درج:۹۳/۰۳/۲۹ - ۱۳:۱۰
ما ز غفلت رهزنان را کاروان پنداشتیم موج ریگ خشک را آب روان پنداشتیم شهپر پرواز ما خواهد کف افسوس شد کز غلط بینی قفس را آشیان پنداشتیم تا ورق برگشت، محضرها به خون ما نوشت چون قلم آن را که با خود یکزبان پنداشتیمبس که چون منصور بر ما زندگانی تلخ شد دار خون آ... تاریخ درج:۹۳/۰۳/۲۸ - ۱۷:۰۶