هنوز به دیدار خدا می روند...خدایی که در یک مکعب سنگی خود را حبس کرده !!
خدا همین جاست نیازی به سفر نیست !!
خدا همان گنجشکی ست که صبح برای تو می خواند
خدا در دستان مردی ست که نابینایی را از خیابان رد می کند
خدا در اتومبیل پسری ست مادر پیرش را هر هفته برای درمان به بیمارستان می برد
خدا در جمله ی "عجب شانسی اوردم" است !!
خدا خیلی وقت است اسباب کشی کرده و امده نزدیک من و تو !!
خدا کنار کودکی ست که می خواهد از فروشگاه شکلات بدزدد !!
خدا کنار ساعت کوک شده ی توست که می گذارد 5 دقیقه بیشتر بخوابی
از انسانهای این دنیا فقط خاطراتشان باقی می ماند و یک عکس با روبان مشکی
از تولد تا ان روبان مشکی چقدر خدا را دیدی ؟!
خدا را 7 بار دور زدی یا زیر باران کنارش قدم دی ؟
خدا همین جاست نه فقط در عربستان!
خدا زبان مادری تو را می فهمد نه فقط عربی را !
خدایا دوستت دارم و دوستانم را به تو می سپارم که لحظه ای غم نبینند