 |
رتبه کلی: 6345
|
|
درباره من محمد 21 ساله از بوشهر.
از ادمای بی ادب شدیدن ناراحت میشم.
|
تنها ترین تنها
تنها ترین تنهای شهر غربت در کوچه پس کوچه های خرابه اش قدم میزند و یکی از انهایی که میگویند تنها نمیگزارمش ان را تنها گذاشته اند. وای به حالت اگر اون نامرد تو باشی.........
تاریخ درج:
۹۲/۰۲/۲۰ - ۱۰:۲۷ 3 نظر , 210
بازدید
نظرتونو بدید
اگه بخواین بین علاقه هاتون و آیندتون یکیرو انتخاب کنید کودوم رو انتخاب میکنید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟...
تاریخ درج:
۹۲/۰۲/۱۶ - ۲۲:۱۸ 1 نظر , 85
بازدید
کودک
ساعت
به دنباله ساعتی میگردم که بتوانم کنترلش کنم و نگزارم عقربه هایش به این سرعت از روی عددهای زمان سینه خیز بگزرد. شاید فرصتی به دست اید تا ساعات از دست رفته ام را جبران کنم. ...
تاریخ درج:
۹۲/۰۱/۱۵ - ۱۴:۳۰ 0 نظر , 69
بازدید
مغرور ترین ادم
مغرور ترین ادم کیه؟ کسی که به عشقش نگه دوست دارم؟ یا کسی که وقتی بی جاو مکانه باز مییگه تو قصر زندگی میکنم؟؟؟...
تاریخ درج:
۹۲/۰۱/۰۳ - ۲۰:۴۶ 1 نظر , 93
بازدید
ارزوی سال نو
بیایید با تمامی وجود برای سال جدید برای ارزو هایی که در دل داریم برای هدف های شیرینو جسورانه برای عشقهایی که در دل داریم دعا کنیم تا در این سال جدید به اونها دست پیدا کنیم. دستاتونو ببرین بالا وبگید آآآآآآممممییییین........
تاریخ درج:
۹۱/۱۲/۳۰ - ۰۹:۲۷ 1 نظر , 82
بازدید
گدایه باحال
بچه ها تا حالا گدا دیدین که بیاد در یه بوتیک ازش لباس بخواد. بهش بده بعد بپرسه مد هست یا نه؟ ...
تاریخ درج:
۹۱/۱۲/۲۲ - ۱۳:۴۳ 4 نظر , 124
بازدید
ابهام راف
لایت
باحال
گرافیکی2
گرافیکی
اشک
نمیدانم چرا جدیدن نصفه های شب که مثل همیشه گریه ام میگیرد گونه هایم خیس نمیشود شاید چشمه اش خشک شده است شاید هم من از درود فرو میریزمو میگریم که گونهایم خیس نیست...
نمیدانم چه راضی است.... ولی حس میکنم عده ای بالای سرم ایستاده اندو انها به جای من میگریند...
بوی خاک می اید به مشامم... رخت خوا...
تاریخ درج:
۹۱/۱۲/۲۱ - ۱۳:۳۸ 0 نظر , 144
بازدید
بهانه
بهانه هایم را به متبخی ببرید و با ان زیر دیگهایتان را اتش بیفروزید. زیرا که بهانه هایم از اتش دلم سخن میگویند. ...
تاریخ درج:
۹۱/۱۲/۱۱ - ۰۱:۵۳ 0 نظر , 249
بازدید
قلم
دل را با من قلم بزن. کوچه باغ را با من قدم بزن. ساعت غم را کوک نکن. هوای عشق را با من نفس بزن....
تاریخ درج:
۹۱/۱۲/۱۰ - ۲۳:۲۰ 1 نظر , 228
بازدید
......:::فرکانس منفی مغز من:::......
ساعتها را با نگاه کردن به خط کشی های دفتر کهنه ام میگزرانم و خودکار به آخر رسیده ام را در دست میگیرم و فکرم را جمع میکنم تا جمله ای بنویسم ولی چه فایده که چیزی جز فرکانس منفیه مغزم به ذهنم نمیاید... افسوس مغزها فرار کرده اند نیستند که بنویسند..............
تاریخ درج:
۹۱/۱۲/۰۹ - ۱۳:۲۹ 1 نظر , 356
بازدید
|
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
شبهای جمعه در میانالی
|