بازيهاي گروهي در دنياي مدرن و امروزي طرفداران خاص خود را داراست. كمتر گردهمآيي ورزشي را مي توان يافت كه كانون توجه افكار عمومي و ساير اقشار اجتماعي از سرمايهداران گرفته تا جامعه شناسان، روانشناسان و سياستمداران به يك ورزش گروهي نباشد. بسيار بازيهايي را مي توان يافت كه از حالت صرف ورزشي خارج شده و به يك نماد برتريجويانه كشورها و يا يك نماد سياسي و اجتماعي و ... مبدل شدهاند. حتي بازيهاي ورزشي بسياري را ميتوان يافت كه بازي در آن در واقع تبديل به ميدان جنگ نويني براي سياستمداران و كشورها گرديده است. برد در يك ميدان ورزشي بسان برد در يك نبرد كارزار گرديده است و در واقع بازيگران چنين مياديني گلادياتورهاي قرن بيست و يكم ميباشند. حتي ورزش پا را از اين نيز فراتر گذاشته و تبديل به ابزاري براي ارتباط و تعامل سياسي و اقتصادي بين كشورها و تمدنها نيز گرديده است. سياست پينك پنك بين چين و ايالات متحده نمونه بارز كاربرد سياسي ورزش ميباشد. البته بسياري را اعتقاد بر اين است كه زندگي اجتماعي نيز نوعي ورزش جمعي محسوب شده و قواعد قابل كاربرد در چنين ورزشهايي را دقيقا ميتوان در زندگي اجتماعي نيز مشاهده كرد. معمولا ورزشهاي جمعي را نمود خارجي تلاشهاي خارج از ميدان ميدانند. آشنايي به قواعد بازي، تجربه بازيهاي بزرگ، داشتن بازيكنان مجرب، مربي بزرگ، اسپانسرها و توان مالي مناسب، تمرين مناسب، تماشاگران و هواداران زياد، تداركات خوب، مسايل روحي و رواني، استراتژي و تاكتيك هاي مناسب، مشاوران، شانس و ... از لازمههاي ديگر يك بازي خوب است. در واقع اين تنها ورزشكاران نيستند كه براي يك برد ميجنگند بلكه عوامل و افراد بسيار ديگري نيز در حال بازي هستند ولي به چشم نميايند. نكته قابل توجه اين است كه در صورت رعايت قواعد بازي همه اين عوامل جزو عوامل پذيرفته شدهاي هستند كه هيچ كس سعي در انكار ان ندارد. يعني هيچ تيم ورزشي را نمي توان يافت كه تيم تجزيه و تحليل گر خود را انكار نمايد يا مربي خود را پنهان كند و در واقع مي توان گفت كه در محيط امروزي نه تنها چنين مواردي انكار نمي گردد بلكه نداشتن اينها، عيب و نقصي بزرگ محسوب ميشود. يكي از اين شبيهسازي ها در شهر ميانه ميتواند شوراي شهر باشد. شوراي شهر يك نهاد مردمي با هفت نفر عضو اصلي است. ولي بمانند ساير موارد در زندگي روزمره، بازيهاي مربوط به آن نيز تنها منتهي به اين هفت نفر نيست. بسان ساير بازيهاي گروهي، بازي شورا نيز ماحصل تلاش عده زيادي در خارج از محدوده بازي است كه شكل و شمايل اصلي بازي را باعث مي گردند. همه ان چيزهايي كه در ارتباط با يك تيم ورزشي نام برديم در مورد شوراي شهر نيست قابل تعميم است. مشاوران زيادي ممكن است در پس پرده شورا به كمك اعضاي اصلي برآمده باشند و اين چيز قابل انكاري نيست. اين مشاوران مي توانند از هر قشر و جنسي باشند و انكار ان همانند انكار گردش زمين به دور خورشيد در دنياي امروزي خريداري ندارد. البته ميتوان به دلايل اين انكار نيز پرداخت. مشاوره كه خود تشكيل دهنده ماهيت اصلي شوراست، امروزه در خود شورا جايي كه تجلي و نمود مشاوره بايد باشد به يك امر مذموم مبدل گشته است. شايد دليل اصلي آن تبليغات منفي است كه در قبال مشاوره صورت گرفته است. معمولا چيزي كه در ارتباط با مشاوره به يك فرهنگ عمومي تبديل شده، تحت سلطه بودن، تحت نفوذ بودن، آدم فلاني بودن، بي اراده و معاني كم و بيش بهتر و بدتر از آن مي باشد. براي همين است كه همه و همه سعي در انكار و پنهان سازي عوامل ديگر تصميم گيري به غير از اناني هستند كه در ظاهر وجود دارند. با كمي دقت مي توان به عينه انكار شورا را توسط شورا به وضوح مشاهده كرد. كساني كه بايد منادي شورا و مشاوره باشند خود را از هر مشاوره بي نياز ديده و مشاوره با هر كس را به هر نوعي انكار نموده و از آن تبري ميجويند. واقعا اين فرهنگ ريشه و نشات گرفته از چيست؟ آبا تيمي را مي توان يافت كه بي نياز از عوامل پشتيباني كننده باشد؟ آيا كسي را ميتوان يافت كه بي نياز از مشاوره و نظر ديگران باشد؟ پس چگونه است كه افرادي كه بنام شورا براي امر شورا و در ارتباط با منافع همه شهر انتخاب شده اند خود را بي نياز از مشاوره مي دانند و اين در حالي است كه همه و همه مي دانند كه اين گونه نيست. چرا همه سعي در مخفي نگه داشتن عقبه خود و مستقل نشان دادن خود دارند. و آيا مستقل بودن به معناي ديوار كشيدن بين خود و ديگران است؟ آيا استقلال به معناي نفي مشاوره با ديگران و يكه و تنها عمل كردن است؟ راستي چه تفاوتي بين ديكتاتوري و استقلال وجود دارد و چرا اين گونه قبح دروغ و تحميق خود و ديگران شكسته است؟ نكته ديگري كه در هر بازي امروزي وجود دارد اين است كه همه عوامل سهم يكساني در بردها و باخت ها ندارند و سهم يكساني نيز نخواهند برد و حتي رضايت هر يك از ان ها نيز پس از بازي يكسان نخواهد بود. چه بسا تماشاگراني خواهند بود كه افسوس وقت و هزينهاي را خواهند خورد كه براي يك بازي مصرروف داشته اند و يا افكار عمومي خواهند بود كه از سرمايه مصروفه براي كل تيم ابراز رضايت يا عدم رضايت نمايند. حتي مربي و مديراني را خواهيد يافت كه از نتيجه يا نحوه بازي رضايت نخواهند داشت و قس عليهذا. بنابراين نتيجه بازي ممكن است برندهها و بازندههاي زيادي را معرفي نمايد. اين بازندهها و برندهها ممكن است از بازيكنان و يا ساير عوامل بازي باشند و اين برد و باخت ممكن است بر كار حرفهاي آنها در آينده نيز تاثير گذارد. بازي شورا نيز برندهها و بازندههاي زيادي معرفي خواهد نمود و اين بازنده و برندهها ممكن است از اعضاي شورا و يا افرادي خارج از شورا باشند. مطمئنا يكي از برندههاي اين بازي سياسي و بازي كه عوامل پشتيبان ان به هر دليلي حاضر به معرفي خود نيستند؛ شهر، شهروندان و بازيكنان نخواهند بود. بازي كه دستهاي پنهان اداره كننده آن باشند و اداره كنندگان ان محبوبيت لازم براي معارفه به مردم را نداشته باشند، نتيجهاي جز باخت تماشاگران، افكار عمومي و بازيگران نخواهد داشت و آنان همواره قرباني چنين بازي هاي خواهند بود. ولي اينان تنها بازندههاي چنين بازي هايي نخواهند بود. همواره چنين بازيهايي براي برخي از بازيكنان حكم دستگرمي و پرش به مراتب بالاتر از جمله بازي در ليگهاي بالاتر و معتبر را دارد. براي چنين بازيكناني دريافت دستمزد بالاتر و منافع مادي بيشتر نيز هيچگاه جايگزين ليگهاي معتبر نخواهد بود. حتي چنين بازيكنان بزرگي هيچگاه نيمكت نشيني و در سايه ديگران بودن را برنخواهند تابيد. از اين روست كه برخي از بازيكنان ممكن است با پول كمتر به تيم ديگري نقل مكان نمايند تا در ديد افكار عمومي و مربيان ملي قرار گيرند. بنابراين بازيكنان بزرگ براي رسيدن به منافع بيشتر و بازي در مراحل و مقاطع بالاتر و معتبر نياز به همراهي افكار عمومي دارند. و بازيكنان بزرگي كه اين قاعده مهم را از ياد ببرند، در نهايت برنده نخواهند بود. از اين روست كه شورا به رغم تمامي عدم حضورها منحل نخواهد گرديد چرا كه انحلال آن به معني اويختن كفش براي بازيكنان و خداحافظي آنان از صحنه بازيها خواهد بود. البته اين پايان كار و مطلوب بازيكنان بزرگ و حتي كوچك نيست. ادامه اين بازي ممكن است به نفع برخي از عوامل پنهان باشد ولي هيچ گاه متضمن منافع بازيكنان بزرگ نخواهد بود. آيا موفقيت بازيكنان بزرگ، يك بازي همراه با برد براي شهر نيز نخواهد بود؟