از يك ماه از استعفا يا به عبارت بهتر بركناري رمضان اصغري از سمت شهرداري ميانه ميگذرد و شوراي شهر ميانه هنوز نتوانسته اقدام به انتخاب شهردار نمايد. شورايي كه شهردار را مجبور به استعفا نمود گزينه اي براي پست شهرداري نتوانسته در نظر بگيرد. علل اين ناتواني هر چه باشد از ضعف مفرط و وظيفه شوراي شهر هيچ نميكاهد. براستي انتخاب شهردار چرا اين گونه به بن بست خورده است؟ به نظر ميرسد اعضاي محترم شورا بيش از اندازه به منافع شخصي و برخي نيروهاي سياسي وابستهاند. وابستگي به نيروهاي سياسي و لابي براي دريافت سهم بيشتر، اعضاي شورا را نه نمايندگان مردم بلكه متعرضان به اموال عمومي جلوه مي دهد كه نه در لباس دشمنان و متجاوزان خارجي بلكه در لباس نمايندگان و معتمدين مردم به منافع مردم حمله ور شدهاند تا سهم بيشتري از اين آشفته بازار بدست بياورند تا توشه بيشتري براي سبقت از مردم و سركيسه كردن آنها بيندوزند. چيزي كه آزار دهنده مينمايد وابستگي اعضاي شورا به گروههاي سياسي نيست چرا كه اين امر حتي به شفاف سازي امور نيز كمك مي كند، بلكه نكته آزار دهنده دهن كجي شورا به مردم و حراج منافع عمومي به بهاي ناچيز منافع شخصي و منافع نامشخص باندي و عدم پاسخ گويي به افكار عمومي و صد البته سكوت و بي توجهي شهروندان در قبال اين توهين مشخص است. يكي شرط راي به شهردار را رياست پسر عمش بر شورا ميداند و ديگري معاونت پسرخاله در شهرداري. يكي شرط راي بر شهردار را رضايت اين يكي بقال ميداند و ديگري رضايت آن يكي بقال. اين يكي راي به شهردار را بلهقربان گويي به اين باند ميداند و ديگري بلهقربانگويي به آن يكي باند. يكي رضايت خود از شهردار را استخدام خود در شهرداري مي داند و ديگري استخدام خويشان. اين يكي دليل عدم راي به شهردار را آدام آن يكي بودن ميداند و ديگري به دليل آدام آن يكي بودن به شهردار راي نمي دهد. يكي راي به شهردار را با رياست فلان كميته تاق ميزند و ديگري با عزل شخص ديگر از بهمان اداره. يكي شهردار سردرود را كعبه آمال شهرداري كرده و ديگري معاون شهرداري همدان را. اين يكي آن را بر نميتابد و آن يكي اين را. و در اين بين منافع شهر است كه اعضاي محترم براي چهر سال به گروگان بردهاند.