مردي از جنس مردم حميد پهلوان افشار با سلام چند روزي است كه احساس مي كنم قلمهاي ناپاكي انديشهاي سوء در سر ميپرورانند. فضاي شهر را با تهمت ها و دروغها و شايعات آلوده ساختهاند. مدعيان دروغين دموكراسي، راي نمايندگان مردم را برنميتابند. در اين چند روز هر چه ميتوانستند به شهردار منتخب تاختند و گاه افرادي مانند نايبي يا احمدي با نوشتههايي سراسر دروغ و كذب و شايعاتي مسموم به تخريب چهره اين منتخب برآمدند و گاهي با تخريب راي دهندگان به وي خواستند چهره اين مرد شريف را تخريب نمايند. اقاي حاج ايرج عليزاده كيست كه اين گونه بغض در گلو، ناجوانمردانه، سياسانه و عقدهگشايانه بر او ميتازند؟ او رزمنده دوران دفاع مقدس، پيش قدم در خير و شرع مردم و از نظر اجتماعي مقبول خاص و عام است. در دوران مديريت خود قهرماناني همچون يوسف کرمي، هاشم زاده، مهديزاده، رجبي و صدها قهرمان استاني و کشوري و المپيکي به جامعه ميانه تقديم کرده است. او توانسته است با امکانات بسيار اندک، کارهاي شگرفي انجام دهد و در مديريت خود نسبت ستاده به داده او بيشتر از همه مديران شهرستان و بلكه استان بوده است. حال کساني که به مديريت علمي او خورده ميگيرند، ميدانند و خوب ميدانند که مديري موفق است که بتواند با کمترين نهاده بيشترين توليد را به دست آورد و بهرهوري را به حداکثر برساند. و حاج ايرج عليزاده اين گونه است. مردي سرشار از تجربه و علم كه خالصانه پيشقدم براي ارايه همه اندوخته خود براي شهر بود.حاج ايرج عليزاده با نزديک 30سال سابقه خدمت صادقانه در آموزش و پرورش و تربيت بدني، دين خود را به مردم ادا نموده است. حال او را به عنوان سرباز در سنگري ديگر عده اي برنتابيده باشند، روز ديگر، حجتي ديگر. كساني كه دم از دموكراسي و احترام به راي مردم دارند، ناجوانمردانه صحنه را براي خدمت مردي از جنس مردم و انقلاب، آلوده ساختند. مردي كه براي آباداني شهر كمر همت بسته بود و دو بار با صداي بلند يا علي گفت. با خروج اين مرد بزرگ كه خدماتي به عمر انقلاب براي اين مردم داشته، شهر و مردم از خدمات مردي محروم شد، كه دوست و دشمن اعتراف داشتند كه با آمدن وي بايد شاهد انقلابي در عمران و سازندگي شهر باشيم. ناجوانمردانه و كوردلانه، پيشرفت و آباداني شهر را برنتافتند تا اين بزرگ مرد خدمت، عرصه كناره گيري را بر ماندن به صلاح پيشرفت شهر بداند. او مردي است كه همواره صلاح شهر را بر همه چيز ترجيح داده است و صحنه شورا آن را علنا به همه شناساند. مردي كه براي تصدي پست شهرداري اين شهر، بسيار بزرگتر مينمود ولي حاضر شد خود را فداي شهر و مردم سازد. حاج ايرج؛ شما مظهر تلاش صادقانه دراين شهر بوده و هستيد. يادم نرفته است که چگونه صادقانه براي نگه داشتن چمن زمين فوتبال که آن را با خون جگر به دست اورده بوديد، چگونه با دست سوخته از کود شيميايي به حفظ و نگهداري از اين زمين ميپرداختيد. چگونه به مانند يک کارگر، سالن کشتي را آماده کرديد. چگونه در وقت رياستتان، زمين سالن مير صمدي را آماده نگه داشتيد و براي جوانان اين مرز و بوم مهيا نموديد. حاج آقا؛ خدمات شما در ايجاد سالنهاي ورزش مختلف در سطح شهر از ياد مان نرفته است. تلاشهاي شبانه روزي شما بود كه ميانه را داراي چندين سالن ورزشي کرد. دستتان درد نکند. در مقوله شهرداري چه عرض کنم؟ نميدانم چرا مردي از جنس مردم که عمري را با مردم و براي مردم بوده، چنين بيرحمانه کنار زدند. ايرج تنها مردي است که ميتوانست توازن سياسي و اجتماعي را در اين شهر بقرار کند. اما نشد و نگذاشتند. ايرج رفت و ما مدير لايقي را از دست داديم. مديري از جنس مردم. ميگويم و ميگويم واز گفته خود دلشادم. مردي از جنس مردم. مردم پايين شهر. مردم زجر کشيده ميانه. کسي نبود که از اداره تربيت بدني و اتاق ايشان دست خالي بيرون بيايد. حداقل حاج ايرج او را با روي خوش مشايعت مينمود. آفرين بر تو حاج ايرج عليزده. آفرين. کاش انصراف نميدادي. کاش ميماندي و مبارزه تو را براي شهر ميديديم. مردي كه سي سال بار همهي كمبودها در اين شهر را به دوش كشيده است. با ناملايمات ساخته است و سوخته است. او با سوز دروني و با اه شبانهاش، تربيت بدني را به الگوي ادارات شهرستان بدل ساخته است. بودجهاي كه اين مرد براي تربيت بدني شهر دريافت كرده به اندازه بودجه استان و بيشتر از ان است. حاج ايرج، مطمئنم كه ما تو را در کسوت مهمتري خواهيم ديد. ما به خاطر تو و بدليل شناخت از تواناييهاي شما از برخيها حمايت کرديم. حاجي به تو قول ميدهيم اگر کوچکترين مسامحه اي از طرف هر كسي در حقتان انجام گيرد با جواب دندان شکني جواب دهيم. ميدانيم برخيها به شما و بلكه به مردم و شهر جفا کردند. حاجي هر جا و در هر موقعيتي باشي ما را سرباز خود بدان. سرباز فداکار خود. چرا كه ميدانم و باور دارم كه هميشه سربازي براي شهر و مردم خواهي بود. قول ميدهم اگر در هر کسوتي ظاهر شوي فقط با يک اشاره شما، همگي به سر خواهيم دويد. چرا كه ميدانيم هميشه در سنگر دفاع از ارزشها و منافع مردم و شهر بودهاي و خواهي بود. حاجي؛ مديريت يک هنر است که شما آن را داريد. مديريت شما را برنتافتند و دروغها ساختند. افرادي كه حتي كاردستي مدرسهشان را خود نميتوانند بسازند، بر اين مرد بزرگ و اين مدير بزرگ خرده ميگيرند. در پايان بايد نكتهاي را به اعضاي شورا متذكر گردم. شما به عنوان امانتداران راي مردم بايد از تصميم خود شجاعانه دفاع نماييد و نگذاريد شهر و مردم از اين ثروت بزرگ محروم گردند. حافظه مردم روزي را به ياد خواهند آورد كه سه ماه از يك مدير غير بومي حمايت كرديد. حافظه مردم روزي را به ياد خواهد آورد كه مديري را به شورا براي شهرداري معرفي كرديد كه در تابستان با قطعي مكرر آب به اندازه كافي به مردم توهين كرده بود. پس بايد براي حفظ اين مدير توانا براي شهر و مردم و به خاطر مردم جانفشاني كنيد.