چندين ماه است كه شهر بيشهردار و اعضاي محترم شورا در حال شور براي انتخاب شهردار است. چندين ماه به طور مستمر و شبانهروزي پي كاري بودن آن هم با جلساتي سنگين و طولاني كار هر كسي نيست. رستم دستان مي خواهد و صبر ايوب. واقعا اين پيگيري و ممارست و از همه مهم تر خستگي ناپذيري خود كارنامه درخشاني است كه اعضاي محترم مي توانند به عنوان كارنامهاي درخشان در دور چهارم شوراها به مردم ارايه دهند. ولي آيا تا به حال فكر كردهايد كه اين اعضاي محترم شورا واقعا براي هيچ دارند اين همه براي مردم عرق ميريزند و شب و روز ندارند. از جلسات شورا كه خارج ميشوند، نوبت جلسات خانگي، جلسات باغي، جلسات چايي، جلسات حاجي و انواع و اقسام جلسات ديگر و بنده خدا خانوادههاي محترمشان كه به خاطر مردم محروم از ديدار شركا و باباهاي نازنين خود هستند. يكي بايد به اين عزيزان برسونه كه اين همه خودشونو اذيت نكنند، خدا خوشش نميآد، بابا فصل سرما رسيده و فصل كاري گذشته و شهردار هر كسي باشد تا ارديبهشت سال بعد بايد به خواب زمستاني رود. البته آخر هر برج بايد زحمت كشيده و براي پرداخت حقوق و دستمزد اهالي شهرداري چي چرتش را پاره نمايند و ارديبهشت هم كه خوب همه ميدانيم چه خواهد شد، البته اگر بتواند. خوب به اين اعضاي محترم شورا حق بديد كه شهردار را ارديبهشت از ساختمان شهرداري دك فرمايند چرا كه شهرداري كه هشت ماه فقط خوابيده و از همه مهم تر حقوق كاركنان را هم نمي تواند پرداخت نمايد به چه دردي مي خورد. جوواب خيلي ساده است: شهر ما لياقت شهرداري بهتر از اين را دارد. حال اين شهردار مي خواهد طالبي نژاد باشد يا نژادش از نژاد ديگر باشد و اصلا از هر نژادي كه باشد بايد غزل خداحافظي را ارديبهشت ماه با صدايي نزار بخواند. حالا ارديبهشت هم نشد بيشتر از خزداد و تير ديگه نميشه تحملش كرد. پس تورو خدا اين همه خودتونو اذيت نكنيد، گناه داره!